جدول جو
جدول جو

معنی ابوعبدالله مقری - جستجوی لغت در جدول جو

ابوعبدالله مقری
(اَ عَ دِلْ لاه)
مقری، محمد بن احمد بن مقری، یکی از شیوخ تصوف است در مائۀ چهارم هجری قمری او درک صحبت شیخ یوسف بن الحسین و عبداﷲ خراز رازی و مظفر کرمانشاهی و ابومحمد رویم و ابومحمد جریری و ابوالعباس ابن عطا کرده است، گویند ویرا پنجاه هزار دینار از پدر میراث ماند بیرون ضیاع و عقار و او آنجمله در کار درویشان و مستحقان کرد، نقل است که گفت: درویش راستین آن است که وی را همه چیز بود و هیچ چیز نبود، و گفت آنکه در خدمت اخوان تقصیر ورزید خدای تعالی او را آن خواری دهد که هرگز رستگاری در آن نباشد، و گفت آنکه از من چیزی پذیرفت منتی بر من نهاد که هیچ گاه از عهدۀ شکر آن برنیایم، وقتی از او معنی فتوت پرسیدند، گفت فتوت نیک اندیشی بجای دشمنان و بذل مال و حسن عشرت با مکروهان طبع است، وفات او را یافعی به سال 366 هجری قمری گفته است، رجوع به تاریخ یافعی و نفحات جامی و نامۀ دانشوران ج 3 ص 67 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

ابوعبدالله محمد بن مخلدبن حفص عطار دوری بغدادی. از راویان است و از یعقوب دوری و زبیر بن بکار و جز او روایت شنید و دارقطنی و جز او از وی روایت دارند. مرگ دوری به سال 331 هجری قمری وتولدش به سال 233 هجری قمری بود. (از لباب الانساب). روات در تاریخ علم حدیث اسلام اهمیت بسیاری دارند، زیرا بدون وجود آنان، روایت های نبوی و اهل بیت (ع) نمی توانستند به نسل های بعدی منتقل شوند. این افراد به طور مستقیم یا از طریق واسطه ها، به جمع آوری و انتشار روایت های پیامبر اسلام و امامان دوازده گانه پرداخته اند. نقش این روات در حفظ و گسترش اسلام و تعلیمات پیامبر (ص) انکارناپذیر است.
لغت نامه دهخدا
(اَ عَ دِلْ لاه)
دوری، از مردم دور، محله ای به نیشابور، او راست: کتاب فضائل القرآن، (از ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اَ عَ دِلْ لاه)
حصری، از قدمای شیوخ طریقت و زهد معاصر هارون و مأمون عباسی، در اواخر مائه دویم و اوائل مائۀ سیم، مولد و منشاء وی بصره وشاگرد فتح موصلی است، و درک صحبت بشر حافی کرده است، او گوید: که از فتح موصلی شنیدم که میگفت صحبت سی تن از شیوخ دریافتم که جملگی در شمار ابدال بودند و همگی بمن وصیت کردند که بپرهیز از همنشینی جوانان، و او میگفت صرف عمر در کاری کن که دنیا و آخرت هر دو بدست کنی پرسیدند آن کار کدام باشد؟ گفت کسب معرفت
لغت نامه دهخدا
(اَ عَ دِلْ لاه)
مغربی، ابن احمد بن اسماعیل، یکی از بزرگان مشایخ صوفیه، ابراهیم شیبانی و ابراهیم خواص از شاگردان وی بودند، و شیخ فریدالدین عطار گوید: این دو ابراهیم که از او خاسته اند خود شرح دهنده کمال او بسند، یکی ابراهیم شیبان و دوم ابراهیم خواص رحمهمااﷲ و او پیر این هردو بوده است و او را کلماتی رفیع است و عمر او صدوبیست سال بود، کارهای او عجیب بود، هیچ چیزی که دست آدمی بدان رسیده بودی نخوردی مگر بیخ گیاه... و هرگز جامۀ او شوخگن نشدی و موی او نبالیدی، نقل است که گفت سرائی از مادر میراث یافتم به پنجاه دینار بفروختم و بر میان بستم و روی ببادیه نهادم عربی بمن رسید گفت چه داری ؟ گفتم پنجاه دینار، گفت بیار، بوی دادم بگشاد و بدید و بمن بازداد پس شتر بخوابانید و مرا گفت برنشین، گفتم ترا چه رسیده است ؟ گفت مرا از راستی تو دل پر از مهر شده بامن بحج آمد و مدتی در صحبت من بود و از اولیاء حق شد، نقل است که او چهار پسر داشت هریکی را پیشه ای آموخت، گفتند این چه لایق حال ایشان است گفت کسبی درآموزم تا بعد از وفات من بسبب آنکه من پسر فلانم جگر صدیقان نخورند و در وقت حاجت کسبی کنند، و گفت فاضل ترین اعمال عمارت اوقات است بمراقبات، و گفت هرکه دعوی بندگی کند و اورا هنوز مرادی مانده باشد دروغزن است و گفت خوارترین مردمان درویش بود که با توانگران مداهنت کند، و عزیزترین آنکه با درویشان تواضع کند، و گفت: مارأیت انصف من الدنیا ان خدمتها خدمتک و ان ترکتها ترکتک، هرگز منصف تر از دنیا ندیدم که تا او را خدمت کنی ترا خدمت کند و چون ترک گیری او نیز ترک تو گیرد، وفات او بطور سینا بود و هم آنجا دفن کردند، و ابن جوزی گوید وفات او به سال 299 یا 279 هجری قمری بود و ویرا بجبل طور نزد گور استاد او علی بن رزین بخاک سپردند و ابوعبداﷲ مغربی باسناد از عمرو بن ابی غیلان روایت کند، رجوع به کشف المحجوب هجویری و صفهالصفوه ج 4 ص 305 و تذکره الأولیا ج 2 ص 94 چ طهران شود
لغت نامه دهخدا
(اَ عَ دِلْ لاه)
ثقفی، او راست: کتاب تمائم
لغت نامه دهخدا
(اَ عَ دِلْ لاه)
بصری، متکلم و فقیه حنفی، از کتب اوست در فقه: کتاب شرح مختصر ابی الحسن الکرخی، کتاب الأشربه و تحلیل نبیذالتمر، کتاب تحریم المتعه، کتاب جوازالصلوه بالفارسیه، و ابن الندیم گوید: قد مضی ذکره فی مقاله المتکلّمین، و در نسخۀ موجوده نیافتیم، و رجوع به ابوعبداﷲ حسین بن علی بن ابراهیم المعروف بالکاغذی شود
لغت نامه دهخدا
(اَ عَ دِلْ لاه)
برقی،یکی از مشایخ عرفا از مردم برقه و ابوعلی کاتب مصری درک صحبت او کرده و او در مائۀ سیم میزیسته است
لغت نامه دهخدا
(اَ شُ)
قرشی، محمد بن احمد بن ابراهیم الهاشمی الاندلسی، یکی از زهاد معروف، از مردم جزیره الخضراء بأندلس در مائۀ ششم، وی در بلاد مغرب به صحبت ششصد شیخ رسیده و ازآنان چهارتن را برای اقتدای خویش گزیده است و آن چهارشیخ ابوالربیع و شیخ ابوالحسن بن طریف و شیخ ابوزیدقرطبی و شیخ ابوالعباس جوزی بودند و جمعی کثیر بدو اقتدا کرده اند از قبیل شیخ ابوالعباس قسطلانی و غیره و ابوالعباس گفته های او را در جزوی گرد کرده است، ابوعبداﷲ سپس از اندلس به مصر و از آنجا به قدس رفته وتا آخر عمر به بیت المقدس اقامت داشته و ابن خلکان گوید: جماعتی از مردم مصر را دیدم که از او خوارقی حکایت میکردند و گویند که او بهر یک اصحاب خویش وعده ولایت یا منصبی عالی کرد و همه آن شد که او نوید کرده بود و در آخر عمر به علت جذام نابینا گشت و با نابینائی از چیزها که اخبار از آن رؤیت و مشاهدت خواهد آگاهی میداد از وی پرسیدند او چگونه بمرئیات آگاهی دارد؟ گفت همه تن من چشمهاست و با هر عضو که اراده کنم توانم دید و نقل است که گفت: سیروا الی اﷲ عرجا مکاسیرفأن انتظار الصحه بطاله، و نیز گفت: من لم یدخل فی الأمور بلطف الأدب لم یدرک مطلوبه منها، و باز ازاو آورده اند که: من لم یراع حقوق الاخوان بترک حقوقه حرم برکه الصحبه، مدت زندگانی او 55 سال بوده و بیت المقدس بذی الحجۀ 599 هجری قمری درگذشت و در مسجد اقصی بر وی نماز کرده و بخاک سپردند و قبر او مزار است، رجوع به نفح الطیب و نامۀ دانشوران ج 2 ص 732 شود
زبیر بن بکر بن بکار قرشی، قاضی مکه، وفات او در هشتاد وچهارسالگی در 256 هجری قمری بوده است
لغت نامه دهخدا